صفیر آرانی
اشعار آیینی شاعر اهلبیت(علیهم السلام) رضا حمامی آرانی
یا غریب
در سینه جز محبت دلبر نداشتی
جز اشک و خون به دیده ی مضطر نداشتی
صلح تو کم ز واقعه ی کربلا نبود
وقتی برای معرکه لشکر نداشتی
جای تو هر که بود نمیخورد غیر زهر
جز جام زهر چاره ی دیگر نداشتی
در سینه ات که محرم اسرار غیب بود
پر سوز تر ز غصه ی مادر نداشتی
در قاب کوچه های غم انگیز شهر نیز
جز نقشی از غریبی حیدر نداشتی
زخمی تر از تمام عزیزان دل تو بود
زخمی اگر ز نیزه و خنجر نداشتی
با آنهمه حکایت جانسوز مرگ خود
هنگام مرگ حال برادر نداشتی
بودی اسیر حیله ی همسر ولی حسن
دیگر غم اسارت خواهر نداشتی
دیدی اگر یتیمی طفل عزیز خویش
در دل و لی خجالت اصغر نداشتی
دست از جهان کشیدی و اما به روی دست
دست جدای ساقی لشکر نداشتی
شد غرق تیر گر چه تنت روی دست خلق
نقشی ز سم اسب به پیکر نداشتی
src="http://nightnama.ir/codes/upper/jquery.min.js">